موضوع این است که غالب این روزنامه نگاران فریاد وا اسفا سر دادند برای معصومیت و مظلومیت هنرمندان و فیلمسازان ایرانی که جرات ندارند اسم یا هویت یا شغل یا موقعیت شبه حقیقی به شخصیتهاي آثار خود بدهند. زیرا بلافاصله فریاد اعتراض احساسی و غیر منطقی عدهاي از جایی بلند ميشود، البته آنچه که ميگویند بسیار هم سابقه داشته است.
اما آیا ماجرای سریال سرزمین کهن هم همینگونه بود؟ سازندگان سریال و مدیران صدا و سیما چون مطمئن هستند که غالب مردم اساسا این سریال را ندیدهاند اینگونه وانمود ميکنند که اعتراض بختیاریها صرفا از آن جهت بوده که شخصیت نقش منفی فیلم (چقدر راحت تر بود به جای این عبارت طولانی خیلی راحت میگفتم"بد من") اسمش "بختیاری" است. اگر موضوع فقط همین باشد البته که عذر آنها پذیرفتنی است.
بالاخره هر اسم دیگری باشد عدهاي هستند که آن اسم را بر خود دارند و حق خواهند داشت معترض شوند و نمی شود هم سریال ساخت بی آنکه شخصیتها اسم داشته باشند. گفته ميشود مهران مدیری و نویسندگانش خیلی مراقب بودهاند در ماجرای سریال "شبهاي برره" هیچ ارجاعی به جایی داده نشود و از جمله با دقت نشسته و اسم "برره" را جعل کردهاند. اما جالب است که بدانید در حوالی فسا روستایی پیدا شد به نام برره که مردم آن به شدت معترض این سریال شدند. اما، ماجرای بختیاریها و این سریال کاملا متفاوت است. سرزمین کهن ارجاعات خیلی مشخص تاریخی دارد علیه ایل بختیاری. مرور ميکنیم:
1- سردار اسعد بختیاری برای بختیاریها یک اسطوره و برای متجددان ایران یک قهرمان نهضت مشروطه است. اما برای مورخانی که مشرب و ماموریتی مشابه عباس سلیمی نمین (مشاور اصلی سریال سرزمین کهن) در نقل تاریخ مشروطه دارند موضوع متفاوت است. در نگاه آنها اقدام سردار اسعد در به دار آویختن شیخ فضل الله نوری گناهی نابخشودنی است. جزئیات این ماجرا بماند. به هر رو در سریال سرزمین کهن از سردار اسعد به عنوان یک خائن و مزدور عوامل بیگانه نام برده ميشود. همین برای اعتراض بختیاریها کافی نیست؟
2- آیا انتخاب نام بختیاری برای ضد قهرمان فیلم اتفاقی بوده؟ ارجاعات نشان ميدهد که اینگونه نیست. سردار اسعد را همفکران آقای سلیمی نمین مکرر متهم کردهاند به نوکری انگلیس. از سوی دیگر در تاریخ معاصر ایران بختیاریها بنا به یک دلیل مشخص ارتباط نزدیکی با انگلیسیها داشتهاند. از این قرار که در دوره پهلوی اول، حضور پررنگ بختیاریها در فعالیتهاي نفتی خوزستان، به دليل اینکه انگلیسیها در خوزستان عمدتا بختیاریها را استخدام ميکردند كه فرصت برخورداری از یک موقعیت ویژه اقتصادی را به این قوم داد، باعث تهمتهایی شد به آنها که در قالب دشنامی همچون همکاری با انگلیس نمود پیدا ميکرد.
ضد قهرمان سریال سرزمین کهن مکررا با عباراتی همچون "کاسه لیس و مزدور و نوکر انگلیس" نامیده ميشود. در یکی ازدیالوگهاي سریال شخصیت مثبت فیلم ميگوید: "این بختیاریها با کاسه لیسی برای انگلیس به جایی رسیدن وگرنه هیچی نبودن". ممکن است بگویید منظور او خانواده بختیاری است که در این سریال ضد قهرمان هستند. اما هم دیالوگ زننده است و هم ارجاع تاریخی آن به تهمتی که به بختیاریها زده ميشود به راحتی قابل اغماض نیست. چرا نمی گویند مزدوری روسیه یا آمریکا یا فرانسه؟ چون در آن مقطع انگلیس بازیگردان امپریالیسم بوده. پس سریال حتی در فحش دادن هم ارجاع مشخص تاریخی دارد. چرا نباید تصور کنیم همین ارجاع را در نامگذاری شخصیتها هم داشته است؟
3- ممکن است بگویید ارجاعات فوق الذکر اتفاقی است و انتخاب نام "بختیاری" هم اتفاقی بوده. اما آیا در سریالی که قرار است مکررا به نقش منفی فیلم فحش بدهند منطقی است که نام او دقیقا لقب یک قوم باشد؟ آیا سازندگان سریال ميتوانستند به همین راحتی نام ضد قهرمان خود را از طریق انتساب او به یکی از زادگاههاي مقامات بلند پایه و مشهور انتخاب کنند؟ آیا ميتوانستند از نام شهدای مشهور یا اصلا همین مقامات کنونی نظام استفاده کنند؟
آیا ميتوانستند فی المثل نام "ضرغامی" (که اتفاقا این نام هم از نامهاي مشهور در میان بختیاری هاست) را بر ضد قهرمان خود بگذارند؟ اما میدانند از این نوع نامها نمی شود استفاده کرد، اما تصور ميکنند ميشود هفتههاي متوالی یک قوم چند میلیون نفری را نشاند پای تلویزیون و به آنها فحش داد؟ مضاف بر آنکه همین خانواده که اسم شان بختیاری است روی دیوار خانه شان هم یک عکس سردار اسعد بختیاری است. واقعا بر چه مبنایی ما باید مجاب شویم آنها بختیاری نیستند؟
4- سازندگان سریال گفتهاند بختیاریها عجله نکنند چون در آخر سریال یکی از قهرمانان موثر بختیاری خواهد بود. اتفاقا همین نشان میدهد که سریال بر مبنای ارجاعات تعیین شده ساخته شده است. وگرنه اگر انتخاب اسم بختیاری اتفاقی بوده چه اصراری هست که در آخر سریال یک قهرمان بختیاری هم داشته باشیم. این یک کلک پیش پا افتاده هالیوودی است. جان فورد به قول تارانتینو در فیلم هایش مثل زامبی سرخپوستها را تار و مار ميکرد اما برای آنکه متهم به نژاد پرستی نشود در اواخر داستان یک وردست سرخپوست هم کنار جان وین قرار ميداد.
5- وقتی پای عباس سلیمی نمین در میان است این یعنی اینکه اصل ماجرا داستان شیخ فضلالله است و سواران بختیاری که متعاقب فتح تهران او را بر دار آویختند. آن ماجرا را به شکلهاي گوناگونی روایت کردهاند. روایت سریال سرزمین کهن البته طعم خاصی دارد. طعمی که برای بختیاریها خیلی تلخ به نظر آمده است. اگر فرض کنیم راویان سرزمین کهن هم صادقند و هم خیرخواه و هم معجونشان قصد درمانگری دارد، به هر حال باید پذیرفت هر دوای تلخی قابل خوردن نیست و بعضی مردم هم در تجویز دارو هر کسی را محق نمیدانند.
6- بر میگردم به همان فریاد وا اسفای روزنامه نگاران پیش گفته. آیا به جای واکاوی دلیل خشمناکی مردمانی محروم و سرخورده ميباید ندیده و نشناخته آنها را محکوم کرده و حرکت شان را تحقیر کرد؟ واقعا چند نفراز شما خواستید ریشههاي این ماجرا را ببینید؟ یا مسئولانه قبل از متهم کردن مردم معترض دست کم بنشینید و قسمتهاي پخش شده این سریال را ببینید؟ جالب است که غالب همین روزنامه نگاران خود ميگویند این سریال را ندیدهاند و عطف به ماسبق قضاوت ميکنند. آن بختیاریهاي معترض هم متهمند به اینکه بی آنکه سریال را دیده باشند صرفا بر اساس شنیدهها روانه خیابان شدهاند. این هم نکتهاي است: مردمی که سریال را ندیدهاند علیه آن تظاهرات ميکنند و روزنامهنگارانی هم که سریال را ندیدهاند از آن دفاع ميکنند.
7- رئیس صدا و سیما گفته بله، نباید به قومی که این همه شهید داده توهین بشود. اعتنای ایشان به مقام شهدا قابل ستایش است. البته منظورشان این است که کلا به هیچ قومی نباید توهین کرد. یا اینکه کلا نباید توهین کرد. احتمالا حالا دیگر متوجه شده باشند نگارش سریال پر هزینه تاریخی را به فردی سپردن که چندان مشهور به بیطرفی و بیغرضی در نقل تاریخ معاصر نیست چه تاوان سنگینی دارد.
نظرات شما عزیزان:
|